شأن قاضی و قانون مداری
شاید ندانید من در دورانی که مرحوم «عبدالعلی لطفی» وزیر دادگستری مرحوم دکتر مصدق بودند و در حالی که جوانی بیست و دو سه ساله بودم، وارد قضا شدم و مطلع هستید، مرحوم لطفی در آن زمان پیرمرد هشتاد ساله مجتهدی بودند که عزم جدی در اصلاح امور عدلیه و دادگستری داشتند و بسیاری از قضات را به لحاظ دارا نبودن همه شرایط قضاوت بازنشسته کردند که تعداد آنها بالغ بر سیصد نفر می شد و ایشان همیشه می گفت:
می دانید من چه کردم؟ اولین کسی را که نظر به عدم صلاحیت از قضاوت دادم، پسر خودم بود، هرچند می دانستم فرد صالحی است، ولی به درد قضاوت نمی خورد. چون معتقدم قاضی نداشته باشیم بهتر است تا قضاتی داشته باشیم که به درد قضا نخورند!
در همان وقت که ایشان برای پیشگیری از تعرض افرادی که بازنشسته شده بودند هر روز امور جاری را در یک اتاقی رسیدگی می کردند. من به همراه آقای محمود شکیبی که سه چهار سال قبل بازنشسته شدند به عنوان نماینده قریب بیست و دو نفر از قضات تازه استخدام (که البته بعدها همه آنها از قضات برجسته دادگستری شدند) خدمت ایشان رسیدیم تا مشکلات قضات را بگوییم. روبروی ایشان نشستیم.
وقتی صحبت من شروع شد، ایشان دست خود را به کنار گوش خود گذاشت تا حرف هایم را بهتر بشوند. من ادب به خرج دادم و برخاستم و به نزدیک ایشان رفتم تا حرف هایم را بهتر بشنوند. ایشان متوجه شدند، ولی با حالت نیم خیز عصایش را بلند کرد و گفت:
برو بنشین و بعد فرمودند: ادامه بدهید. من که جوان تحصیلکرده و مغرور از اروپا برگشته ای بودم، گفتم: دیگر حرفی ندارم. گفتند: ناراحت شدید؟!
عرض کردم: من ادب کردم و نزد شما آمدم تا حرفم را بهتر بشنوید.
مرحوم لطفی فرمودند: شما فرزند من هستید، من به شما ابلاغ دادم و شما قاضی هستید، ولی چرا باید در مقابل میز وزیر دادگستری بایستید، عادت کنید که پای میز هیچ مسئولی نایستید، قاضی باید شأن خود را در مقابل وزیر و بالاتر از او هم حفظ کند و هیچ خواسته ای از هیچ کس نداشته باشد.
مرحوم لطفی پس از آن هم هر زمان مرا می دیدند سؤال می کردند آن حرف که یادت نرفته است؟
اما خاطره پس از پیروزی انقلاب اسلامی: حتما اطلاع دارید من قریب یک دهه مدیریت ثبت اسناد و املاک کشور را بر عهده داشته ام. در دوران شورای سرپرستی قوه قضائیه که آیت الله دکتر بهشتی بالاترین مقام قضایی و رئیس دیوان عالی کشور بودند، در ابتدای مسؤولیت، بعضی از دستورهای ایشان در هامش درخواست ها و یا به صورت نامه های مستقیم به دستم می رسید که انجامش با ضوابط قانونی تطبیق نمی کرد، در نتیجه پس از مدتی آنها را از سایر نامه های قابل انجام، تفکیک و در داخل پوشه جداگانه ای قرار دادم و بالاخره تصمیم گرفتم در ملاقاتی، مراتب را به نحوی به اطلاع ایشان برسانم.
به یاد دارم وقتی که خدمت آیت الله دکتر بهشتی رسیدم، با وصف اینکه روحانی محترمی از شهر اصفهان هم میهمان ایشان بودند، رئیس دیوان عالی کشور طبق عادت و اخلاق حسنه با روی خوش، که همواره در برخورد با کارمندان و همکاران قضایی داشتند، پذیرای من شدند و با احترام از جای برخاستند و مرا کنار صندلی خود نشانده و بعد از کمی احوالپرسی و تعارفات معمول از اوضاع و احوال ثبت جویا شدند که در هر مورد توضیحات لازم را ارائه نمودم.سپس پوشه حاوی دستورهای ایشان را که همراه بود بوسیدم و تقدیم کردم.
سؤال فرمودند: این پوشه چیست؟ عرض کردم: این پوشه حاوی تعدادی نامه شامل دستور های حضرتعالی در هامش درخواست اشخاص و یا مکاتبات مستقیمی است که به اینجانب فرموده اید ولی متأسفانه به دلیل عدم تطبیق این دستورات با ضوابط و مقررات جاری در سازمان ثبت اسناد غیر قابل انجام است و من متأسفانه از انجام آنها معذور می باشم. لذا از محضر حضرتعالی استدعا دارم با دریافت این نامه ها، بنده را هم از مسئولیت سازمان ثبت معاف فرمایید و فردی را جایگزین نمایید که توان انجام این دستورها را داشته باشد!
آیت الله بهشتی که بسیار با دقت به حرف هایم گوش می داد، با کمی تأمل رو به میهمان خود کرده و اظهار داشت: آقا می بینید؟ ایشان می گویند از انجام دستور های شما به دلیل عدم تطبیق با قوانین معذورم و دستورهای شما با قوانین و مقررات منطبق نیست و می فرمایند عذر مرا از مسؤولیت ثبت بپذیرید!
من هر لحظه منتظر عکس العمل شدید ایشان نسبت به عرایضم بودم تا بالاخره ایشان به میهمان حاضر در جلسه دوباره فرمودند: آقا می بینید شخصی را که خود منصوب کرده ام به من چه می گوید؟ چگونه اظهار می دارند از انجام دستور های شما به لحاظ عدم تطبیق با قوانین معذورم؟ آیا از شنیدن چنین پاسخی حظ نمی کنید؟ آیا از این همه جسارت و شجاعت لذت نمی برید؟ آیا خوب کسی را برای این پست انتخاب نکرده ام که صریحا به لحاظ عدم تطبیق دستورات با ضوابط و مقررات از انجام آن خودداری می کند و این اقدام را به داشتن پست و حفظ مقام ترجیح میدهد؟ آیا این ارزش در مدیران نظام جمهوری اسلامی مایه غرور افتخار نیست؟
سپس شهید آیت الله دکتر بهشتی پوشه حاوی نامه ها را گوشه میز خویش نهاد و روی به من کرد و گفت: آقای هاشمی، از شما جز این چنین پاسخی، انتظار نبوده و نیست و اگر جز این انجام می دادید و مجری بی چون و چرای دستورات بودید، مطمئنا من از شما سلب اعتماد می کردم. بر سر کار خود بروید و در راه انجام امور و اجرای قوانین و مقررات ذره ای درنگ و کوتاهی نکنید، چون اساس نظام جمهوری اسلامی بر اجرای قوانین و مقررات شرعی و موضوعه «قانون مداری» استوار گشته است، نه بر بی قانونی و هرج و مرج.
منبع : مجله قضاوت – شماره ۳۵ ـــ به نقل از روزنامه ایران
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰